وبلاگ منتظران نور....

در انتظار نور خواهیم نشست...

وبلاگ منتظران نور....

در انتظار نور خواهیم نشست...

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

صاحب الزمان

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۲
فاطمه مباشری

ویژگی های منتظران

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ
در دوران کنونی که زمان غیبت امام زمان(عج) است، ولایتمداری افراد می تواند از نشانه های بارز یک منتظر حقیقی امام غایب(عج) باشد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،باز هم نیمه شعبانی دیگر از راه رسید و خیل منتظرانت چشم به راه سپیده مانده اند. سال های سال است که دل بیقراران و مشتاقانت در تب و تاب حضور گرانسنگت ای یوسف فاطمه(س) می تپد و چه شب ها و روزهای انتظار را طی کردیم و به امید فرجت دعای آمدنت را زمزمه نمودیم...

فردا نیمه شعبان، زادروز تولد قائم آل محمد(ص) است.همان منجی که با قدوم مبارکش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، پلیدی ها و ظلم ظالمان را نابود و حق را به حق دار خواهد داد.

در میان اعیاد شیعیان، جشن میلاد امام عصر ارواحنا فداه حال و هوای دیگری دارد، حالتی که قابل وصف نیست و قلم و زبان هر چقدر توانمند باشد باز از بیان آن ناتوان است. به تحلیل و بررسی نشانه های منتظران ظهور و ویژگی های یک فرد منتظر پرداخته ایم.

میلاد عشق در روز جمعه

امام مهدی(ع) در سپیده دم روز جمعه، نیمه شعبان سال 255 هجری قمری برابر 869 میلادی در شهر سامرا در عراق دیده به جهان گشود. البته در سال تولد ایشان اختلافی مطرح است و سال 254 و 256 نیز گفته شده است که می تواند به علت پنهانی بودن تولد ایشان باشد. 

حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد مهری کارشناس علوم دینی در گفت وگو با روزنامه کیهان در باب ویژگی های منتظر واقعی امام عصر(عج) می گوید: «در لغت منتظر به کسی می گویند که چشم انتظار باشد و یا آماده آمدن و ورود کسی باشد.»

وی در ادامه می گوید: «این حالت را می توان به فردی تشبیه کرد که روی زانو در حال تجافی و منتظر قیام امام جماعت برای رکعت بعدی نماز باشد، یعنی نیم خیز و کاملا آماده قیام و همراه شدن با امام جماعت، در واقع یک منتظر واقعی هم باید اینچنین حالتی داشته باشد و هر لحظه منتظر امام غایب (عج) باشد.»

در روایات متعددی آمده است که یک منتظر واقعی باید آداب و اصولی را رعایت کند تا بتواند در جرگه منتظران واقعی امام مهدی(عج) درآید.حجت الاسلام والمسلمین مهری در ادامه همین بحث می افزاید: «بدون شک باید شرایط ویژه ای را رعایت کرد تا بتوان یک منتظر به معنای حقیقی کلمه بود. 

بر همین اساس یک منتظر واقعی کسی است که گوش به فرمان امام خود باشد و آنچه که او می گوید و فرمان می دهد انجام دهد و در دوران انتظار به تمام اعمال خواسته شده جامه عمل بپوشاند و در رفتار، گفتار، کردار و تمامی اعمال ریز و درشت خود نظارت و کنترل کامل داشته باشد و مطیع محض امام خود در هر حال و شرایطی باشد.»

نشانه منتظران ظهور

در دوران کنونی که زمان غیبت امام زمان(عج) است، ولایتمداری افراد می تواند از نشانه های بارز یک منتظر حقیقی امام غایب(عج) باشد.

حجت الاسلام والمسلمین مهری در این باره به گزارشگر کیهان می گوید: «ولایتمداری رکن اصلی نشانه یک منتظر واقعی است این بدان معناست کسانی که ولایت پذیریشان در زمان غیبت از امام و نایب امام بالاتر است به بحث مهدویت و انتظار نزدیک تر هستند.»

این کارشناس علوم دینی با تاکید بر اهمیت فراوان موضوع ولایتمداری افراد در مباحث انتظار می گوید: «در زمان حاضر بارزترین و برجسته ترین نشانه یک منتظر واقعی امام زمان(عج) را باید با محک ولایت پذیریشان سنجید.

افرادی که در برابر نایب امام غایب(عج) می ایستند و مطیع محض و امر او نیستند قطعاً نمی توانند در زمره منتظران واقعی به حساب آیند. به بیان دیگر باید گفت اگر شما ولایت پذیریتان زیر سؤال باشد قطعاً در بحث انتظار نیز نمی توانید در ردیف منتظران حقیقی امام زمان(عج) قرار بگیرید.»

وظیفه اصلی منتظران ظهور چیست؟

افرادی که در جرگه منتظران ظهور امام مهدی(عج) قرار دارند قطعاً دارای وظایفی هستند که باید در دوران انتظار انجام دهند.

مریم محمودزاده استاد دانشگاه شهیدبهشتی در این باره می گوید: «انتظار ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) به دو گونه است؛ یکی انتظار اعتقادی و شعاری و دیگری انتظار عملی و فراهم کردن زمینه ظهور آن حضرت.»

وی می افزاید: «اما آنچه که مهم تر و مأموریت اصلی منتظران ظهور است، انتظار عملی و زمینه سازی برای برپایی حکومت عدل جهانی در ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.»

محمودزاده در ادامه به روایاتی اشاره می کند و می گوید: «علی بن محمد از محمد بن علی بن ابراهیم و او از عبدالله بن صالح نقل می کند که گفت: امام زمان(عج) را در کنار حجرالاسود مشاهده کردم که مردم همگی جذب نورانیت وجود او شده بودند، درحالی که ایشان را نمی شناختند چنین مجذوب بودند.»

اهمیت شناخت امام غایب
حجت الاسلام والمسلمین مهدی یوسفیان، استاد مرکز تخصصی مهدویت به شناخت امام مهدی و اهمیت آن اشاره می کند و می گوید: «شناخت وجود مقدس امام زمان(عج) بسیار مهم و ارزشمند است، چرا که از یک سو معرفت صحیح امام بر هر فردی واجب بوده و نبود آن، مرگ جاهلیت را به دنبال دارد و از سوی دیگر شناخت بهترین موعود پیامبران و مصلح جهانی و آگاهی از زندگانی او، نقش مهم و تعیین کننده ای در زندگی افراد دارد و حرکت آنان را تنظیم می کند.»

حجت الاسلام یوسفیان می گوید: «این شناخت دو جنبه دارد، اول معرفت شخص آن بزرگوار که او کیست و زندگانی او به چه صورت است؟ دوم معرفت شخصیت ایشان که جایگاه آن حضرت در نظام هستی کجاست و چه آثاری بر آن مترتب است و ما چه وظایفی در قبال امام داریم؟»

انتظار فرج در عصر حاضر

روایت است از پیامبر اعظم(ص) که فرمودند: بالاترین جهاد امت من انتظار فرج است.
حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی مرادی کارشناس امور فرهنگی و مدرس حوزه علمیه در گفت وگو با گزارشگر کیهان می گوید: « دو نوع انتظار وجود دارد، یکی انتظاری است که سازنده است و دیگری انتظاری است که ویرانگر است.»

مرادی در تشریح این سخنان می گوید: «انتظار سازنده اصلاح گراست و دارای شرایط و ویژگی هایی است. اما انتظار ویرانگر هم همان است که معتقد است باید جامعه را به فساد کشاند تا ظهور حضرت میسر گردد.»

این کارشناس امور فرهنگی به فرهنگسازی در باب مهدویت اشاره می کند و تصریح می کند: «باید با فرهنگسازی در جامعه موضوع مهدویت و انتظار را نهادینه کنیم، امروز خیلی از افراد هنوز با موضوع مهدویت بیگانه و ناآشنا هستند.

 لذا یکی از اصلی ترین وظایف در باب مهدویت این است که یک منتظر واقعی در بعد علمی، عقلی و رفتاری پیرو واقعی امام باشد و ایمان و فضایل را در وجودش تقویت کند و در وهله اول به ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تمسک بجوید. از حضرت امام صادق(ع) روایت است که فرمودند: خوشا به حال شیعیان ما، همان کسانی که تمسک می جویند به محبت ما در زمان غیبت قائم ما.»

مرادی به روایت دیگری از امام زین العابدین(ع) اشاره می کند و می گوید: «امام سجاد(ع) می فرمایند: هر کس که در زمان غیبت امام زمان(عج) در ولایت ما اهل بیت علیهم السلام ثابت قدم باشد پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر و احد را به او می دهند. این حدیث بسیار پر مغز از امام چهارم شیعیان نشان از اهمیت بسیار زیاد بحث ولایت پذیری و ثابت قدم ماندن در راه ولایت اهل بیت و نایب امام زمان(عج) دارد.»

امر به معروف و نهی از منکر

حجت الاسلام مرادی در ادامه سخنان خود به امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرده و تصریح می کند: «از دیگر نشانه های منتظران ظهور این است که بسیار اهل امر به معروف و نهی از منکر هستند و دوست دارند جامعه اصلاح شود، از همین رو این فریضه یکی از ارکان اصلی در باب مهدویت و نشانه منتظران ظهور است.»

مرادی غافل نبودن از یاد امام مهدی(عج) و گوش به فرمان نایب امام بودن را از جمله خصوصیات بارز منتظران ظهور می داند و می گوید: «در زمان حاضر توجه به فرامین نایب امام زمان که همانا مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای مدظله العالی است می تواند منتظران ظهور را به سرچشمه اصلی زلال ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نزدیک تر کند.»

امام مهدی(عج) در توقیعی به شیخ مفید می فرمایند: «ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفی نیست.» و در قسمتی دیگر از این توقیع آمده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم؛ اگر جز این بود دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند.»
ویژگی بارز در مورد امام زمان(عج) این است که شباهت زیادی به پیامبر اکرم(ص) دارد و ایشان دارای کمال موسی، شکوه عیسی و شکیبایی ایوب(ع) است.

شرایط بیعت یاران خاص با امام زمان(عج)

حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه معروف به «خطبه البیان» که در بصره ایراد فرمودند، در بیان علائم و نشانه های ظهور امام زمان(عج) و نیز وقایع هنگام و بعد از ظهور آن حضرت، مطالبی فرمود که در بخشی از آن آمده است:

پس از آن که حضرت صاحب الزمان(عج) در ابتدای ظهور، یاران خاص خویش، یعنی همان 313 نفر را مورد آزمایش قرار می دهد و آنان را در طلب آن حضرت از مکه به مدینه، سه بار رفت و آمد می کنند، آن بزرگوار بین صفا و مروه بر آنان ظاهر می شود و خطاب به آنان می فرمایند: «انی لست قاصعاً امراً حتی تبایعونی علی ثلاثه خصله تلزمکم لاتغیرون منها شیئاً و لکم علی ثمان خصال فقالوا: سمعنا و اطعنا فاذکر لنا ما انت ذاکره، یا ابن رسول الله!»؛ 

«هیچ برنامه روشنی برای شما ارائه نمی دهم، مگر این که با من هم پیمان شوید که سی خصلت را همواره مراعات کنید و هرگز هیچ یک از آنها را تغییر ندهید و رها نکنید، در برابر پیمانی که شما با من می بندید، من هم با شما پیمان می بندم، هشت خصلت را همواره مدنظر داشته باشم.»

آنان عرض می کنند: ما گوش به فرمان و مطیع هستیم، ای پسر پیامبر خدا! هر شرطی که می خواهی مطرح فرما، پس از آن که یاران اعلان آمادگی کردند، حضرت صاحب الزمان(عج)، به طرف کوه صفا حرکت می کند و آنان نیز همراه آن حضرت حرکت می کنند، در آنجا امام زمان(عج) خطاب به آنان می فرماید: «اما آن سی نکته ای که باید منشور هم پیمانی شما با من باشد، مواردی است که در ذیل می آید:

1- هرگز از اطاعت من سرپیچی نکنید و از هیچ یک از اصول توافقات عقب نشینی نکنید.
2- هرگز دست به دزدی نزنید.
3- هرگز به زناکاری آلوده نگردید.
4-هرگز فعل حرام انجام ندهید.
5- هرگز به فحشا و فساد گرایش نداشته باشید.
6- به ناحق هیچ کس را نزنید.
7- به زراندوزی و جمع کردن طلا مبادرت نکنید.
8- به جمع کردن نقره مشغول نشوید.
9- گندم را احتکار نکنید.
10- هرگز جو را احتکار نکنید.
11- هیچ مسجدی را خراب نکنید.
12- هرگز شهادت باطل ندهید.
13- هرگز از مؤمنین بدگویی نکنید.
14- هرگز ربا نخورید.
15- در سختی ها بردبار باشید.
16- بر هیچ خداپرستی لعنت نفرستید.
17- هرگز شراب نخورید.
18- هرگز لباس زربافت (بافته شده از تار و پود طلا) نپوشید.
19- هرگز پارچه ابریشمی را به روی خود نیندازند.
20- لباسی که از دیباج «پارچه ابریشمی رنگ شده» دوخته شده است را نپوشید.
21- دشمن شکست خورده در حال فرار را تعقیب نکنید و نکشید.
22- هیچ خون ناحقی را نریزید.
23- با هیچ مسلمانی به حیله و نیرنگ برخورد نکنید.
24- حتی بر کفار هم تجاوز و ستم نکنید.
25- با منافقان به تجاوز و ستم برخورد نکنید.
26- هرگز لباس دوخته شده از ابریشم بر تن نکنید.
27- در زندگی ساده زیست باشید و خاک، فرش زندگی شما باشد.
28- از فساد و فحشا همواره بیزاری بجویید.
29- امر به معروف را سرلوحه زندگی خویش قرار دهید.
30- همواره نهی از منکر کنید.

هرگاه شما نسبت به این 30مورد ذکر شده با من پیمان بستید، این حق را خواهید داشت که من هم در مورد هشت چیز با شما پیمان بسپارم:

1- متعهد می شوم، شما دوستان خاص من باشید و دیگران را بر شما ترجیح ندهم.
2- لباس هایی را که می پوشم، مانند لباس های شما باشد.
3- غذا و خوراکم مانند غذای شما باشد.
4- مرکب سواری من همتراز مرکب شما باشد.
5- در همه حال و هر زمان با شما باشم.
6- همواره همراه با شما حرکت کنم.
7- در زندگی به مقدار کم راضی باشم.
8- زمین پر از ظلم و جور شده را پر از عدل و داد کنم.

پس همگان، خدا را آن گونه که شایسته است، عبادت می کنیم، من به عهدم با شما وفا می کنم و شما هم به عهدتان با من وفادار بمانید.»

حال آیا ما منتظر واقعی امام عصر(عج) هستیم و می توانیم با توجه به این تعهدات خود را بیازماییم؟!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۷
فاطمه مباشری

اهل بیت

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۵
فاطمه مباشری

عشق به اهل بیت

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۵۱ ب.ظ

عشق به خدا و اهل بیت علیهم السلام


عشق به خدا و اهل بیت یعنی چه و چطور می توان به این مقام رسید که وجود انسان سرشار از عشق و محبت به خدا و اهل بیت شود و به معرفت برسد؟ (لطفا این سؤال را از عالمی که خود به مقام معرفت رسیده و به عالم معنا دست پیدا کرده بپرسید چون می خواهم از کسی که به این مقام رسیده جواب را بگیرم تا در این مسیر اشتباه نکنم.)

محبت و عشق به خدا دو راه دارد:
1- راه نظرى؛ در محبت، علم و شعور نهفته است و تا زمانى که انسان نسبت به چیزى شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمى‏دارد.
2- راه عملى؛ حضرت على(ع) نیز مى‏فرمایند: «اگر خدا را دوست مى‏دارید محبّت دنیا را از قلب‏هایتان خارج کنید»، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
عبدالرزاق کاشانى (شارح کتاب منازل السائرین) مى‏نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى‏کند وصال را، و وصال میسّر نمى‏شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى‏کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق‏اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرین، ص 168). (براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، صص 77 ـ 83).
در بحث روش تحصیل محبت خداوند، علاوه بر عنوان محبت به عنوان عبادت و اطاعت و معرفت نیز باید توجه نمود؛ زیرا این سه عنوان (معرفت، محبت و عبادت) کاملاً به هم مربوط‏اند و محبت ریشه در معرفت و عبادت دارد. این بحث از پیچیدگى خاصى برخوردار است؛ زیرا محبت نسبت به معرفت، گاهى قبل و گاهى بعد از آن قرار مى‏گیرد و همچنین، محبت نسبت به عبادت، گاهى قبل از آن و گاهى پس از آن قرار مى‏گیرد.
به عبارت دیگر، گاهى محبت معلول معرفت است و گاهى علت آن و همچنین، محبت گاهى علت عبادت است و گاهى معلول آن. بنابراین براى روشن شدن بحث لازم است روابط این سه عنوان مورد بررسى قرار گیرد تا دقیقا آشکار شود که جایگاه محبت در کجا است و عوامل و اسباب تحصیل و تحریک آن کدام است.

رابطه معرفت و محبت
پرواضح است که محبت از جهتى فرع بر معرفت است، همانطور که نفرت که ضد محبت است نیز، ریشه در معرفت دارد. میل و نفرت انسان نسبت به چیزى ریشه در شناخت آن چیز دارد. انسان دوستدار زیبائى و گریزان از زشتى‏ها است و به هر مقدار که تحت جاذبه‏ى جمال چیزى قرار گیرد و زیبائى آن را درک نماید، نسبت به آن چیز علاقه نشان مى‏دهد. دوست داشتن و عاشق شدن انسان نسبت به کس یا چیزى که هرگز او را ندیده است و هیچگونه شناختى نسبت به او ندارد، کاملاً بى‏معنا است. انسان ابتدا مى‏شناسد و سپس طالب، محب و عاشق مى‏شود و معقول نیست کس که چیزى را ندیده و مزه‏ى آن را نچشیده است بگوید، دوست دارم یا ندارم.
حتى نوع محبت هر کس نیز بستگى به نوع شناخت و نوع محبوبهاى او دارد. برخى آدمها حسى‏اند؛ شناخت آنها محدود به حس است و تنها مجذوب جمال طبیعت و زیبائى‏هاى حسى هستند و برخى علاوه بر حواس از ادراک عقلى نیز سود مى‏برند، این دسته از زیبائى‏هاى عقلى و مجرد نیز لذت مى‏برند و همین طور برخى ادراکات خیالى یا وهمى دارند. ایشان دوستدار صحنه‏هاى خیالى و یا معانى وهمى‏اند. مراتب ضعف و قوت محبت نیز بستگى به مراتب معرفت دارد، خصوصا نسبت به خداى متعال که بر هر مقدار درجه‏ى معرفت انسان بالا رود، به همان مقدار عشق و محبت او نیز اوج مى‏گیرد، به همین دلیل محبتى که انسان در ابتداى راه و در اثر معرفت علمى و ابتدائى تحصیل مى‏کند با محبتى که در انتهاى راه و در اثر معرفت حضورى و شهودى نصیب او مى‏شود یکسان و برابر نیست. «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات» بالا رفتن از درجات و مراتب قرب و محبت حق تعالى، بستگى به درجات ایمان و علم و دانش انسان دارد.

رابطه محبت و عبادت
عبادت گر چه نیاز اساسى به معرفت و ایمان دارد و با انگیزه‏ى ترس از جهنم و یا طمع به بهشت نیز برگذار مى‏شود؛ ولى عبادتى که انسان را به اوج قله‏ى انسانیت، کمال و قرب الهى مى‏رساند، تنها عبادتى است که برخاسته از محبت به خداى متعال باشد. امام صادق(ع) در روایتى فرموده‏اند: «بندگان خداى سه گروه‏اند، گروهى عبادتشان از روى ترس است، ایشان بردگانند و گروهى عبادتشان از روى طمع است، ایشان مزدورانند و گروهى عبادتشان از روى محبت است، ایشان آزادگان‏اند. این گروه بهترین عبادت کنندگان‏ند» از نظر اسلام، ارزش اخلاقى عمل و عبادت و تأثیر سازنده‏ى آن، بستگى به آگاهى و آزادى دارد و دو عنصر ترس و طمع، دقیقا دو عامل تهدید کننده‏ ى آزادى هستند. از این دیدگاه تنها کسانى که با انگیزه‏ى محبت عبادت مى‏نمایند از عوامل تهدید کننده‏ى ترس و طمع به دور هستند و عبادتشان کامل است. این روایت بسیار حکیمانه به خوبى بیان مى‏کند که چگونه عبادت حقیقى ریشه در محبت خدا دارد و انگیزه‏ى واقعى عبادت، محبت به خداى متعال است.

رابطه‏ ى عبادت و معرفت
همان‏گونه که معرفت، زمینه محبت و عبادت آگاهانه را فراهم مى‏آورد، عبادت نیز متقابلاً زمینه‏ساز حصول معرفتى عمیق‏تر مى‏شود و انسان در یک سیر متقابل صعودى میان معرفت، محبت و عبادت و دوباره معرفت بیشتر، محبت فزونتر و عبادت خالصانه‏تر، به سمت کمال و سعادت به پیش مى‏رود. و على(ع) در روایتى فرموده است H{«ثمرة الدین قوة الیقین» یعنى میوه و ثمره‏ى دین دارى، نیرو یافتن معرفت و یقین است.

عوامل تحصیل محبت خداوند
از مطالب گذشته به خوبى آشکار شد که عوامل اصلى تحصیل محبت خداوند، معرفت و عبادت است؛ زیرا در مراحل اولیه، محبت مستند به معرفت است و ریشه در شناخت محبوب دارد و در مراحل پیشرفته‏تر، عبادت موجب معرفت و محبت بیشتر مى‏شود.
برنامه‏ هایى عملى براى تقویت محبت در دل توصیه شده است که به صورت فهرست‏وار عبارتند از
1. تلاوت قرآن با صوت زیبا و حزین و شرایط مخصوص
2. تفکر و دوام یاد خدا
3. توجه به نعمت‏هاى الهى از آن جهت که آثار رحمت و محبت حق تعالى و مظاهر اویند
4. مطالعه در زیبائى‏ها و عجایب خلقت
5. ارتباط روحى و معنوى با اهل بیت(ع) و اولیاء و دوستداران خداوند
6. شرکت در مجالس ذکر و انس با اولیاء الهى.
7. مطالعه کتب و اشعار اهل معرفت و عشق.

شرط و مانع
مهمترین مانع ظهور محبت خدا در دل انسان، حب دنیا است. حب خدا در یک تضاد واقعى با حب دنیا، ممکن نیست که درون یک انسانى با هم جمع شود. هر انسانى یا اهل محبت دنیا است و یا اهل محبت خدا. بنابراین مهمترین شرط تحقق محبت در یک دل، اخراج حب دنیا از آن دل است. در این زمینه مولاى متقیان و امیرمؤمنان فرموده است «اگر دوستدار خداوند هستید پس لازم است که محبت دنیا را از دل خویش برایند. چگونه مدعى محبت خداى سبحان است کسى که قلبش مسکن حب دنیا است. همان گونه که خورشید با شب جمع نمى‏شود، حب خداوند نیز با حب دنیا جمع نمى‏شود.
براى توضیح بیشتر در این باره توجه شما را به مطالب زیر جلب مى‏کنیم.
اگر کسى بخواهد عاشق خداوند واولیاى او شود کافى است مقدارى از حجاب‏هاى دل خویش را کنار بزند و چشم دل را باز کند و مقدارى از آن همه نعمت‏هاى گوناگونى که خداوند به او داده است را ملاحظه نماید. آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشى از بسیارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبى‏هاى او است که جز با رفع حجاب‏هاى درونى میسّر نمى‏گردد. امورى که مى‏توانند در رفع این حجاب‏ها مؤثر باشند، عبارت است از:
1- تفکر در صفات خداوند،
2- مطالعه کتاب‏هاى اعتقادى،
3- سخن گفتن فراوان با او چه در قالب ادعیه و مناجات‏هایى که از اهل بیت رسیده و چه به صورت درد دل‏هاى صمیمى با او،
4- شرکت دادن او در امور روزمرّه زندگى به طورى که هیچ کارى را بدون خواست و جلب توجه او انجام ندهیم،
5- مطالعه زندگى‏نامه و شرح حال عرفا و سالکان طریق و علمایى که سالیان سال عمر خویش را در این مسیر سپرى نموده‏اند،
6- به زیارت آنها رفتن (در مورد امامان و اولیاء)،
7- هدیه دادن مثلاً عمل خیرى مثل نماز و روزه و صدقه را انجام دهد و عمل را به آن ولىّ خدا به عنوان تحفه‏اى گرچه ناقص اهدا نماید.

عشق حقیقى، عشق اکبر یا محبت اول
1، عشق به معشوق حقیقى و منحصر به فردى است که با عشق به خود جهان را آفرید و عشق را در تمام هستى، از جمله انسان، قرار داد2؛ محبوبى که قرآن کریم وى را محبوب حقیقى و اصلى مى‏داند3 و روایات بر محبت و عشق وى بسیار تأکید ورزیده ‏اند.4؛ یعنى خداوند متعال.
ملامتم به خرابى مکن که مرشد عشق
حوالتم به خرابات کرد روز نخست
عهد الست من همه با عشق شاه بود
و ز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم

این عشق حقیقى از دو راه کلى حاصل مى‏شود: نظرى و عملى.
الف) نظرى
از آن‏جا که عشق فرع معرفت و شناخت است5،نخستین قدم در تحصیل عشق به خدا، شناخت و معرفت به خالق بى همتا است. معرفت به سه روش حاصل مى‏شود:
1 - دل (فطرت)
2 - حس و علم (طبیعت)
3 - عقل (استدلال و فلسفه)
ب) عملى
آیات و روایات و گفتار عارفان در قالب رعایت موارد ذیل، انسان را به این عشق مى‏رساند:
1 - ترجیح دادن خداوند بر همه محبوب‏هاى دیگر، به ویژه حبّ دنیا7
2 - اطاعت ظاهرى و باطنى از اوامر و نواهى خداوند8
3 - ترجیح لقاى پروردگار بر بقاى خود9
4 - دوستى با اولیاى خدا و دشمنى با معاندان به خاطرِ خداوند10
5 - مجاهده با مال و جان در راه خدا11
6 - خشنودى و رضایت کامل از حضرت حق12
7 - حریص بودن بر خلوت و مناجات با پروردگار13
8 - اُنس با کلام خدا(قرآن)14
9 - در همه اوقات مستغرق در یاد پروردگار بودن15
10 - حقیر شمردن هر چیز دیگر در برابر محبت خداوند16
11 - دوست داشتن و مهربان بودن با همه بندگان مطیع و دشمنى با همه کافران و گنهکاران17
از آن‏جا که در عشق حقیقى معشوق یگانه است، انحصار معشوق در خداوند متعال از شرایط اصلى و اصیل حصول عشق به خدا است.
12- بهترین و کلی ترین راه تقویت محبت خداوند، انجام واجبات و مستحبات دینی و وارد شدن به منطقه قرب فرایض و نوافل است. در کتاب «محاسن » أحمد بن محمد بن خالد برقی روایت میکند از امام جعفر صادق علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که : قَالَ اللَهُ: مَا تَحَبَّبَ إلَی عَبْدِی بِشَیءٍ أَحَبَّ إلَی مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیهِ. وَ إنَّهُ لَیتَحَبَّبُ إلَی بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ؛ فَإذَا أَحْبَبْتُهُ، کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِی یبصُرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِی ینْطِقُ بِهِ، وَ یدَهُ الَّتِی یبْطِشُ بِهَا، وَ رِجْلَهُ الَّتِی یمْشِی بِهَا. إذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ، وَ إذَا سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ. وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ مُؤْمِنٍ یکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَآءَتَهُ.
«خداوند عزّوجل میفرماید: بنده من هیچگونه محبتش را در دل من جای نمیدهد و موجبات محبت مرا فراهم نمی کند که در نزد من محبوب تر باشد از آنچه من بر او لازم و واجب گردانیده ام .
و او پیوسته با بجا آوردن نوافل و مستحباتی که او را بدانها تکلیف نکرده ام محبت خود را در دل من بیشتر میکند تا جائی میرسد که من محب او میشوم ؛ و در اینصورت که من محب او شدم ، من گوش او میشوم که با آن می شنود، و چشم او میشوم که با آن می بیند، و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید، و دست او میشوم که با آن اخذ میکند، و پای او میشوم که با آن راه میرود.
زمانی که مرا بخواند، اجابت میکنم و هنگامی که چیزی از من مسألت کند به او عطا می نمایم .
و هیچگاه من در کاری که خود بدون واسطه و اسباب فاعل آن کار بوده ام ، برایم درنگ و تردید حاصل نشده است مانند وقتی که خود میخواهم روح بنده مؤمنی را قبض کنم که او از مرگ کراهت دارد و من از آزار و ناراحتی او کراهت دارم .»
عاشقان را شادمانى و غم اوست
دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایى بود
عشق نبود هرزه سودایى بود
عشق آن شعله است کاو چون برفروخت
هر چه جز معشوق باقى جمله سوخت
تیغ «لا» در قتل غیر حق براند
درنگر ز آن پس که بعد «لا» چه ماند
ماند «الا الله» باقى، جمله رفت
شاد باش اى عشق شرکت سوز رفت18
با توجّه به آن‏که عشق امرى دو سویه است، در قبال عشق انسان به خداوند، خداوند نیز به آدمى عشق مى‏ورزد؛ البته عشق خداوند به بندگان خویش تفسیرى خاصّ دارد که پرداختن بدان مجالى دیگر مى‏جوید.19 در آیات و روایات از نشانه‏هاى عشق حق به بنده بسیار سخن رفته است. این نشانه‏ها که مى‏توان آن‏ها را معیار موفقیت در تحصیل عشق به خداوند دانست، به اجمال عبارت است از:
1. محبوب دوستان خدا شدن
2. توفیق اطاعت یافتن
3. برداشته شدن سنگینى خدمت از دوش
4. برخوردارى از عطاى خداوند به قدر نیاز
5. فزونى آزمون‏هاى الاهى
6. آشکار نشدن معایب و کاستى‏هاى انسان
7. برخوردارى از قلب سلیم و اخلاق نیک
8. مبغوض گشتن دنیا
9. برخوردارى از بردبارى و آرامش
10. بهره مندى از صدق و راستى
11. خطور دانش در ذهن
12. برخوردارى از عبادت نیکو
13. دوست داشتن امانت.2
یا رب ز شراب عشق سر مستم کن
و زعشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه جز عشق خود تهى دستم کن
یکباره به بند عشق پابستم کن
(بابا طاهر)

پى نوشت‏ها:
1. الاسفار الاربعه، صدرالدین شیرازى، ج 7، ص 184؛ شرح منازل السائرین عبدالرزاق کاشانى، على شیروانى، ص 222 و 223.
2. مقالات، محمد شجاعى، ج 2، ص 176 - 166.
3. بقره(165 :(2؛ توبه (24 :(9؛ هود(113 :(11؛ عنکبوت(4 (29؛ زمر(3 :(39؛ شورى (9 - 6 :(42.
4. المحبة فى الکتاب و السنة، محمد محمدى رى شهرى. ص 199؛ الاخلاق القرآنیة، زهیر الاعربى، ج 2، ص 15 - 11.
5. الاسفار الاربعة، ج 7، ص 152؛ رساله عشق، ابن سینا، تصحیح سید محمد مشکوة، ص 24 - 9.
6. ر. ک: اصول فلسفه و روش رئالیزم، سید محمد حسین طباطبایى، ج 5، ص 70 - 51.
7. میزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، ج 2، ح 3167 - 3156 - 3162؛ شرح منازل السائرین، ص 168.
8. آیین مهروزى، محمد رضا کاشفى، ص 86 و 87؛ نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، نامه 69، ص 354.
9. میزان الحکمة، ج 8، حدیث 18030؛ آیین مهرورزى، ص 89 و 90.
10. اصول کافى، ج 3، ص 189.
11. مائده(54 :(5.
12. المیزان، محمدحسین طباطبایى، ج 9، ص 375؛ آیین مهرورزى، ص 94 - 92.
13. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3152 و 3160.
14. قوت القلوب، ابوطالب مکى، ص 8 و 105.
15. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3156.
16. نهج البلاغه، خطبه 193.
17. کیمیاى سعادت، محمد غزالى، تصحیح حسین خدیوجم، ج 2، ص 603 - 600؛ آیین مهرورزى، ص 98 - 85.
18. مثنوى.
19. احیاء علوم الدین، محمد غزالى، ج 4، ص 302 و 303؛ چهل حدیث، سید روح الله خمینى(ره)، ص 391 - 390؛ رساله عشق، ص 6 - 4.
20 - ر. ک: آیین مهرورزى، ص 103 - 102؛ عطف الالف، ابوالحسن دیلمى، ص 94 - 89؛ احیا ءعلوم الدین، ج 4، ص 304؛ میزان الحکمة ج 2، ص 224 - 222.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۱
فاطمه مباشری